هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره ناامیدی، درد و رنج زندگی است. شاعر از نداشتن بهره‌ای از زیبایی‌های جهان سخن می‌گوید و تنها چیزی که دارد، درد و رنج است. او از تهی‌دستی، ناامیدی و بی‌توجهی دیگران شکایت دارد، اما در عین حال، نشان‌هایی از امید و مقاومت درونی نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و درد نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۲۲

رنگی از لاله عذاران جهان نیست مرا
بهره جز داغ ازین لاله ستان نیست مرا

به تهی چشمی خود ساخته ام چون غربال
چشم بر خرمن آن مورمیان نیست مرا

از تماشای گلستان جهان چون شبنم
بهره غیر از دل و چشم نگران نیست مرا

آه کز قامت چون تیر سبکرفتاران
غیر خمیازه خشکی چو کمان نیست مرا

گر چه چون فاخته از طوق، تمام آغوشم
جلوه ای قسمت ازان سرو روان نیست مرا

در خرابات جنون نشو و نما یافته ام
سنگ اطفال کم از رطل گران نیست مرا

سرد گردیده دل و دست من از جمعیت
برگ شیرازه چو اوراق خزان نیست مرا

نان اگر نیست مرا، چشم و دل سیری هست
آب رو هست، اگر آب روان نیست مرا

دارم از جوهر ذاتی جگر تیغ کباب
سخن سخت کم از سنگ فسان نیست مرا

دایم از درد طلب نعل در آتش دارم
منزلی چون سفر ریگ روان نیست مرا

دل آزاده من فارغ از اقبال هماست
سر پرواز به بال دگران نیست مرا

زنگیان دشمن آیینه بی زنگارند
طمع روی دل از تیره دلان نیست مرا

طفل طبع است مذاقم، من اگر پیر شدم
دل جوان است، اگر بخت جوان نیست مرا

از خسیسان ز خسیسی است توقع صائب
برگ کاهی طمع از کاهکشان نیست مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.