هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و حسرت خود نسبت به زندگی سخن می‌گوید. او به جای گل و یاسمن، خارها را تجربه کرده و از وطن و آرزوهایش دور افتاده است. شعر بیانگر احساسات تلخ، ناامیدی و حسرت است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن شعر حزن‌انگیز و ناامیدکننده است که برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۵۸۶

کجا نظر به گل و یاسمن بود ما را؟
که خارخار، گل پیرهن بود ما را

به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد
چه چشمداشت دگر از وطن بود ما را

به خون نشست عقیق از فروغ عاریتی
چه دلخوشی ز سهیل یمن بود ما را؟

ببین چه ساده دل افتاده ایم با این بخت
که چشم آب ز چاه ذقن بود ما را

ز نوبهار قناعت به داغ حسرت کرد
حسد به لاله خونین کفن بود ما را

به هر لباس که خواهیم جلوه گر گردیم
نه ایم سرو که یک پیرهن بود ما را

چرا کنیم تنزل به آسمان صائب؟
چنین که خامه، سوار سخن بود ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.