هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از صائب تبریزی بیانگر سفر روحانی و توکل به خداوند است. شاعر از رهایی از غم‌ها، عشق الهی، وصف شراب و می‌گساری عرفانی، و فراز و نشیب‌های راه سلوک سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های پیچیده‌ای مانند شراب و می‌گساری عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۷

به شاهراه توکل بود سفر ما را
یکی است توشه و زنار بر کمر ما را

گذشته است ز سر آب هر کجا هستیم
غم کنار و میان نیست چون گهر ما را

به خوش عنانی ما گوهری ندارد بحر
توان ز خویش نمودن به یک نظر ما را

شکست سنگ ره ما کجا تواند شد؟
که همچو موج ز دریاست بال و پر ما را

چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
ز باده شد غم و اندوه بیشتر ما را

حریف باده آن چشم های مخموریم
نمی توان به قدح ساخت بی خبر ما را

چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را

شده است سینه ما همچو تیغ جوهردار
ز بس که آه شکسته است در جگر ما را

چه شکرهاست که در خارزار امکان نیست
به غیر عشق گرفتاری دگر ما را

به هر زمین نفشانیم تخم خود صائب
نظر به سوختگان است چون شرر ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.