هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر دردها و رنج‌های عاشقانه، احساس یتیمی و تنهایی، و جستجوی بی‌فرجام است. شاعر از عشق ناکام، گریه‌های بی‌پایان، و ناتوانی در یافتن آرامش سخن می‌گوید. همچنین، او از بی‌آرزویی و دل‌سردی از دنیا یاد می‌کند و به دنبال چاره‌ای برای دردهایش می‌گردد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند یتیمی، دل‌سردی، و جستجوی بی‌پاسخ ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۷۳۱

از کار رفته دست چو دست سبو مرا
ریزند می چو شیشه مگر در گلو مرا

کی می رسید چاک گریبان به دامنم؟
گر می رسید دست به دامان او مرا

رنگین تر از سرشک بود گفتگوی من
از بس شده است گریه گره در گلو مرا

از خویش رفته را نتوان یافت نقش پا
سرگشته آن کسی که کند جستجو مرا

دلسرد از نظاره باغ بهشت کرد
صحرای ساده دل بی آرزو مرا

دارد هوای چشمه خورشید شبنمم
مقراض بال و پر نشود رنگ و بو مرا

از چاره، درد عشق یکی می شود هزار
بیچاره آن کسی که شود چاره جو مرا

از شوق جلوه تو سراپای دیده ام
هر چند آب رفته نیاید به جو مرا

صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
زردی نرفت چون گل رعنا ز رو مرا

در حفظ آبرو چو گهر لرزشم بجاست
جان تازه داشت در همه عمر این وضو مرا

از گوهرم غبار یتیمی نمی رود
صائب اگر محیط دهد شستشو مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.