هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از سفر و جدایی از معشوق سخن میگوید. او از عشق و دلبستگی به معشوق و آرزوی بازگشت به او میسراید. شاعر معشوق را به عنوان مرکز جهان و منبع آرامش و مهربانی توصیف میکند و آرزو میکند که دلها در سایه او آرام گیرند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۲۶۶۹
بِرَفتیم ای عَقیقِ لامَکانی
زِ شهرِ تو، تو باید که بِمانی
سَفَر کردیم چون اِسْتارگانْ ما
زِ تو هم سویِ تو که آسْمانی
یکی صورت رَوَد دیگر بیاید
به مهمان خانهاَت، زیرا که جانی
که مهمانانِ مِثالِ چار فَصلَند
تو اصلِ فَصلهایی که جهانی
خیالِ خوبِ تو در سینه بُردیم
شَفَق از آفتاب آمد نشانی
به پیشَت مانْد دل، با ما نیامَد
دل از تو کی رَوَد، چون دِلْسِتانی
سَرِ دلها به زیرِ سایهاَت باد
که دلها را دَرین مَرعا شَبانی
فُروریزید دندانهایِ گُرگان
از آن گَهْ که نِمودی مِهْربانی
بِهِل، تا بَحْر گوید قِصّه خویش
که تا باری بِبینی قِصّه خوانی
زِ شهرِ تو، تو باید که بِمانی
سَفَر کردیم چون اِسْتارگانْ ما
زِ تو هم سویِ تو که آسْمانی
یکی صورت رَوَد دیگر بیاید
به مهمان خانهاَت، زیرا که جانی
که مهمانانِ مِثالِ چار فَصلَند
تو اصلِ فَصلهایی که جهانی
خیالِ خوبِ تو در سینه بُردیم
شَفَق از آفتاب آمد نشانی
به پیشَت مانْد دل، با ما نیامَد
دل از تو کی رَوَد، چون دِلْسِتانی
سَرِ دلها به زیرِ سایهاَت باد
که دلها را دَرین مَرعا شَبانی
فُروریزید دندانهایِ گُرگان
از آن گَهْ که نِمودی مِهْربانی
بِهِل، تا بَحْر گوید قِصّه خویش
که تا باری بِبینی قِصّه خوانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.