هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و جدایی سخن میگوید و از درد فراق و نادیده گرفتن توسط معشوق شکایت میکند. او از خواری و تحقیر ناشی از عشق میگوید و آرزو میکند که از دنیا جدا شود تا بوی جدایی به او نرسد. شاعر همچنین از بیوفایی معشوق و جورهایی که بر دل او رفته است، گلایه میکند و در پایان، از شمسالدین تبریز به عنوان نماد عشق و معنویت یاد میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و تحقیر ناشی از عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶۷۱
بَرِ من نیستی، یارا کجایی؟
به هر جایی که هستی جانْ فَزایی
زِ خشمِ من به هر ناکَس بِسازی
به رَغْمِ من، به هر آتش دَرآیی
چو بینی مَر مرا نادیده آری
چُنین باشد وَفا و آشنایی؟
عزیزی بودم خوارَم زِ عشقَت
دَرین خواری نِگَر کِبْرِ خدایی
برایِ تو جُدا گَردم زِ عالَم
که تا نایَد مرا بویِ جُدایی
سَبُک روحا گِران کردی تو رو را
که یعنی قَصد دارم بیوَفایی
تو در دلْ جورها داری، هَمیکُن
که تا روزِ قیامَت جانِ مایی
اَلا ای چَرخِ زاینده، چُنین ماه
نَزاییّ و نَزاییّ و نَزایی
به کوهِ قاف، شَمسُ الدّینِ تبریز
هُماییّ و هُماییّ و هُمایی
به هر جایی که هستی جانْ فَزایی
زِ خشمِ من به هر ناکَس بِسازی
به رَغْمِ من، به هر آتش دَرآیی
چو بینی مَر مرا نادیده آری
چُنین باشد وَفا و آشنایی؟
عزیزی بودم خوارَم زِ عشقَت
دَرین خواری نِگَر کِبْرِ خدایی
برایِ تو جُدا گَردم زِ عالَم
که تا نایَد مرا بویِ جُدایی
سَبُک روحا گِران کردی تو رو را
که یعنی قَصد دارم بیوَفایی
تو در دلْ جورها داری، هَمیکُن
که تا روزِ قیامَت جانِ مایی
اَلا ای چَرخِ زاینده، چُنین ماه
نَزاییّ و نَزاییّ و نَزایی
به کوهِ قاف، شَمسُ الدّینِ تبریز
هُماییّ و هُماییّ و هُمایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.