۱۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۷۶

خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
منع سگان هرزه مرس کرده ایم ما

مردانه از حلاوت هستی گذشته ایم
این شهد را به کار مگس کرده ایم ما

چون صبح تا ز مشرق هستی دمیده ایم
جان در تن جهان به نفس کرده ایم ما

چون بر زبان حدیث خدا ترسی آوریم؟
ترک قدح ز بیم عسس کرده ایم ما

مهر خموشی از لب طاقت گرفته ایم
تبخال را به ناله جرس کرده ایم ما

جا داده ایم در دل خود مور حرص را
سیمرغ را شکار مگس کرده ایم ما

دزدیده ایم در دل صد چاک آه را
مرغ بهشت را به قفس کرده ایم ما

در زیر چرخ یاری اگر هست بی کسی است
پر امتحان ناکس و کس کرده ایم ما

صائب حریف عجز هم آواز نیستیم
از راه عجز نیست که بس کرده ایم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.