هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، بیانگر احساسات شاعر در مورد ناکامی‌ها و آرزوهای برآورده نشده است. او از بی‌رنگی بهار در زندگی خود، اسارت در سراب‌های دنیوی، و ناتوانی در رسیدن به مرادهایش سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به عشق، یتیمی، و تلاش‌های بی‌ثمر اشاره می‌کند و در نهایت، از استقلال و بی‌نیازی از دیگران با وجود رنج‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، همراه با مضامین غم‌انگیز و ناکامی، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این شعر نیاز به تجربه و درک زندگی برای تفسیر صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۷۹۲

آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
رنگی درین بهار نیامد به روی ما

چون موجه سراب اسیر کشاکشیم
هر چند متصل به محیط است جوی ما

باد مراد کشتی ما زور باده است
بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما

دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد
آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟

در آفتاب عشق که شد موم سنگها
خام است همچنان ثمر آرزوی ما

موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست
در کام آرزوی دل طفل خوی ما

ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده ایم
گلها کنند پاره گریبان ز بوی ما

از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت
رحم است بر کسی که کند جستجوی ما

صائب به آب خلق نداریم احتیاج
از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.