۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۰

شانه زند چو کلک من طره مشکفام را
سرمه خامشی دهد طوطی خوش کلام را

فاخته کو، که بوسه بر کنج دهان من زند؟
سرو پیاده گفته ام شیشه سبز فام را

مرغ چمن رمیده ام زخمی خار آشیان
کی به بهشت می دهم حلقه چشم دام را

در ته پای سرو می نشأه بلند می دهد
ساقی سبز خوش بود باده لعل فام را

تیغ دو دسته گر زند خار به چشم روشنم
شعله من نمی کشد دشنه انتقام را

رحم به تیره روزی صائب دلشکسته کن
دور کن از عذار خود طره مشکفام را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.