هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، بی‌خودی، صبر، قناعت و رهایی از قید و بندهای دنیوی سخن می‌گوید. شاعر از دل‌زدگی، بی‌قراری و تشنگی معنوی خود می‌گوید و به عشق و مستی عرفانی اشاره دارد. همچنین، مفاهیمی مانند تقدیر، رضایت به قضا و قدر و آزادی از اراده شخصی در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴۹

دل زهر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا

زه نگیرد کمان پر زورم
نکشد عقل در قلاده مرا

تا چو مجنون شوم بیابانگرد
می گزد همچو مار، جاده مرا

صبر در مهد خاک چون طفلان
دست بر روی هم نهاده مرا

چون گهر قانعم به قطره خویش
نیست اندیشه زیاده مرا

می دهد بی طلب مرا روزی
آن که کرده است بی اراده مرا

صد گره در دلم فتد چو صدف
یک گره گر شود گشاده مرا

تا به روی تو چشمم افتاده است
آفتاب از نظر فتاده مرا

شد ز مستی کمان سخت فلک
سست در قبضه چون کباده مرا

چون کدو نیست شیشه در بارم
نکند خرد، زور باده مرا

نه چنان بر سخن سوارم من
که توان ساختن پیاده مرا

تخته مشق نقش ها کرده است
همچو آیینه، لوح ساده مرا

هر قدر بیش باده می نوشم
می شود تشنگی زیاده مرا

بی خودی همچو چشم قربانی
کرده آسوده از اراده مرا

باز می آورد ز مستی عشق
همچو آب خمار، باده مرا

مانع سیر و دور شد صائب
صافی آب ایستاده مرا
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.