هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج انسان در زندگی می‌پردازد و از ناکامی‌ها، ناامیدی‌ها و سوالات فلسفی درباره سرنوشت و هستی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌نیازی و بی‌اعتنایی دنیا به نیازهای انسان شکایت دارد و به دنبال معنایی برای رنج‌های خود است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، لحن شعر غمگین و حاوی سوالات وجودی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵۴

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را
که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت
به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر
به هزار امیدواری ز چه روی کشت ما را؟

نه به کار دسته گل، نه به کار گوهر آمد
فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را؟

نه چنان دو چشم ما را غم عشق سیر دارد
که به فکر نعمت خود فکند بهشت ما را

به ثبات نقش هستی چه نهیم دل ز غفلت؟
که سخن نگار قدرت به زمین نوشت ما را

شود آن زمان تسلی دل ما ز خاکساری
که به پای خم سرآید حرکت چو خشت ما را

تو ز کودکی مقید شده ای به خاکبازی
نبود به چشم حق بین حرم و کنشت ما را

ز نهال بی بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟
که نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را

ز غرور آدمیت به همین خوشیم صائب
که شکار خود به نعمت نکند بهشت ما را
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.