هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از جدایی و تنهایی خود سخن می‌گوید. او از افندی (شخصی که احتمالاً دوست یا معشوق اوست) می‌خواهد که بازگردد و به او پاسخ دهد. شاعر از درد و رنج خود می‌گوید و از خداوند طلب رحمت می‌کند. در نهایت، او از ترس از دست رفتن خود قبل از رسیدن رحمت الهی ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و معنوی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تنهایی و درد و رنج ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۸۲

به بَخت و طالِعِ ما ای اَفَندی
سَفَر کردی ازین جا ای اَفَندی

چراغَم مُرد و دودَم رفت بالا
دو چَشمَم مانْد بالا ای اَفَندی

زمین تا آسْمان، دودِ سیاه‌ست
سِیَه پوشید سودا ای اَفَندی

دَرین عالَم مرا تنها تو بودی
بِمانْدم بی‌تو تنها ای اَفَندی

کجا بَختی که اَنْدَر آتشِ تو
بِبینَد حالِ ما را ای اَفَندی

هَمی‌گویم اَفَندی، ای اَفَندی
جوابَم گوی و بازآ ای اَفَندی

چه بازآیم؟ چه گویم؟ من که رفتم
وَرایِ هفت دریا ای اَفَندی

چه حیران و چه دشمن کام گشتم
تو رَحْمَت کُن خدایا ای اَفَندی

هَمی‌تَرسَم که تا آن رَحْمَت آید
نَمانَد بَنده برجا ای اَفَندی

تُتیپایش اَفَندی این چه کردی؟
تُتیپا ثا تُتیپا ای اَفَندی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.