هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از زبان شاعری است که به مخاطب توصیه می‌کند از لحظات زیبای زندگی، عشق و طبیعت غافل نشود. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند گلعذار، صبح بهار، خال یار و... مخاطب را به درک عمیق‌تری از هستی و عشق دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۹۱۰

عرق فشانی آن گلعذار را دریاب
ستاره ریزی صبح بهار را دریاب

غبار خط به زبان شکسته می گوید
که فیض صبح بناگوش یار را دریاب

عقیق در دهن تشنه کار آب کند
به وعده ای جگر داغدار را دریاب

سواد جوهر تیغ قضا به دست آور
دگر اشاره ابروی یار را دریاب

درون خانه خزان و بهار یکرنگ است
ز خویش خیمه برون زن بهار را دریاب

ز نقطه حرف شناسان کتاب دان شده اند
ز خط بپوش نظر، خال یار را دریاب

شرارهاست ازان روی آتشین، انجم
اگر ز سوختگانی شرار را دریاب

تو کز شراب حقیقت هزار خم داری
به یک پیاله من خاکسار را دریاب

همیشه دور به کام کسی نمی گردد
به یک دو جرعه من بی قرار را دریاب

ز فیض صبح مشو غافل ای سیاه درون
صفای این نفس بی غبار را دریاب

ز گاهواره تسلیم کن سفینه خویش
میان بحر، حضور کنار را دریاب

همیشه روی به دیوار جسم نتوان داشت
صفای طلعت جان فگار را دریاب

غبار قافله عمر چون نمایان نیست
دو اسبه رفتن لیل و نهار را دریاب

به خون ز نعمت الوان چو نافه قانع شو
تراوش نفس مشکبار را دریاب

(مشو به برگ تسلی ز نخل هستی خویش
بکوش، میوه این شاخسار را دریاب)

درین ریاض چو صائب ز غنچه خسبان شو
گرهگشایی باد بهار را دریاب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.