هوش مصنوعی: متن بالا به موضوعاتی مانند قناعت، عشق، عرفان، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که کسی که به درد خود قانع است، نیاز به درمان ندارد و کسی که به عشق رسیده، از تمنا بی‌نیاز است. همچنین، عارفان به دنیا و تعلقات آن بی‌اعتنا هستند و دل‌های روشن از چشم بینا بی‌نیازند. متن تأکید دارد که قناعت و عشق حقیقی، انسان را از دغدغه‌های مادی رها می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با مضامین آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۱۰۱۶

هر که شد با درد قانع از مداوا فارغ است
نرگس بیمار از ناز مسیحا فارغ است

طفل طبعان را دل از بهر تماشا می دود
خو به عزلت کرده از سیر و تماشا فارغ است

خارخار آرزو در سینه عشاق نیست
هر که واصل شد به مطلب، از تمنا فارغ است

نیست با خورشید تابان حاجت شمع و چراغ
هر که را دل روشن است، از چشم بینا فارغ است

سیرچشمی می کند دل را ز دنیا بی نیاز
گوهر قانع ز روی تلخ دریا فارغ است

نسبت عارف به خاک و مسند دولت یکی است
از تکلف آفتاب عالم آرا فارغ است

نیست از خواب پریشان چشم بسمل را خبر
محو عشق، از دیدن اوضاع دنیا فارغ است

عالم سرگشتگی دارالامان رهروست
گردباد از سنگ راه و خار صحرا فارغ است

ذوق کار عشق، دارد جنگ با آسودگی
کوهکن از اهتمام کارفرما فارغ است

سنگ بر دریا زدن، بازوی خود رنجاندن است
از غم عالم دل خوش مشرب ما فارغ است

ما به خود صائب ز نادانی بساطی چیده ایم
ورنه عشق از نیستی و هستی ما فارغ است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.