هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از یار خود می‌خواهد که به او بپیوندد و زندگی‌اش را روشن کند. او از خدا می‌خواهد که از چشم بد و جدایی محافظت کند و از عشق و لطف یارش سخن می‌گوید. شاعر به وحدت وجود و نور الهی اشاره می‌کند و از خواننده می‌خواهد که به خورشید حقیقت بنگرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وحدت وجود و نور الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۱۱

بیا ای یار کِامْروز آنِ مایی
چو گُل باید که با ما خوش بَرآیی

خدایا چَشمِ بَد را دور گَردان
خداوندا نِگَه دار از جُدایی

اگر چَشمِ بَدِ منْ راهِ من زَد
به یک جامی زِ خویشَم دِهْ رَهایی

نَهادم دست بر دلْ تا نَپَرَّد
تو دل از سنگِ خارا دَررُبایی

نه من مانَم، نه دلْ مانَد، نه عالَم
اگر فَردا بدین صورتْ دَرآیی

بیا ای جانِ ما را زندگانی
بیا ای چَشمِ ما را روشنایی

به هر جایی زِ سودایِ تو دودی‌ست
کُجایی تو؟ کُجایی تو؟ کُجایی؟

یکی شاخی زِ نورِ پاکِ یزدان
که جانِ جانِ جُمله میوه‌هایی

به لُطف از آبِ حیوان دَرگُذشتی
کُند لُطفَش زِ لُطفِ تو گدایی

اگر کُفر است اگر اسلام، بِشْنو
تو یا نورِ خدایی، یا خدایی

خَمُش کُن، چَشم در خورشید دَرنِهْ
که مُسْتَغنی‌‌‌ست خورشید از گدایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.