هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از حالت مستی و گمگشتگی خود سخن میگوید و از نداشتن هشیاری و درک درست از محیط اطراف شکایت میکند. او از مخاطب خود میخواهد که به او کمک کند تا معنای زندگی و وجود خود را درک کند. شاعر از تضادها و تناقضهای زندگی سخن میگوید و از زیباییها و رنجهای آن یاد میکند. در نهایت، او به دنبال یافتن آرامش و معنای عمیقتری در زندگی است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۱۳
چُنان گشتم زِ مستیّ و خَرابی
که خاکی را نمیدانم زِ آبی
دَرین خانه نمییابم کسی را
تو هُشیاری، بیا، باشد بیابی
همین دانم که مَجْلِسْ از تو بَرپاست
نمیدانم شَرابی یا کَبابی
به باطِن، جانِ جانِ جانِ جانی
به ظاهر، آفتابِ آفتابی
ازان رو خوش فُسونی، که مسیحی
ازان رو دیوسوزی، که شِهابی
مرا خوش خوی کُن، زیرا شرابی
مرا خوش بوی کُن، زیرا گُلابی
صَبایی، که بِخَندانی چَمَن را
اگر چه تشنگان را تو عَذابی
بیا، مَستانِ بیحَد بین به بازار
اگر تو مُحْتَسب در اِحْتِسابی
چو نان خواهان، گَهی اَنْدَر سوآلی
چو رَنْجوران، گَهی اَنْدَر جوابی
مِثالِ بَرق، کوتَه خندهیی تو
ازان مَحْبوسِ ظُلْماتِ سَحابی
دَرآ در مَجْلِسِ سُلطانِ باقی
ببین گَردانْ جِفانٍ کَالْجَوابی
تو خوش لَعْلی، وَلیکِن زیرِ کانی
تو بس خوبی، وَلیکِن در نِقابی
به سویِ شَهْ پَری، بازِ سپیدی
وَگَر پَرّی به گورستان، غُرابی
جوان بَختا بِزَن دستیّ و میگو
شَبابی یا شَبابی یا شَبابی
مگو با کَس سُخَن، وَرْ سَخت گیرد
بگو وَاللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّوابِ
که خاکی را نمیدانم زِ آبی
دَرین خانه نمییابم کسی را
تو هُشیاری، بیا، باشد بیابی
همین دانم که مَجْلِسْ از تو بَرپاست
نمیدانم شَرابی یا کَبابی
به باطِن، جانِ جانِ جانِ جانی
به ظاهر، آفتابِ آفتابی
ازان رو خوش فُسونی، که مسیحی
ازان رو دیوسوزی، که شِهابی
مرا خوش خوی کُن، زیرا شرابی
مرا خوش بوی کُن، زیرا گُلابی
صَبایی، که بِخَندانی چَمَن را
اگر چه تشنگان را تو عَذابی
بیا، مَستانِ بیحَد بین به بازار
اگر تو مُحْتَسب در اِحْتِسابی
چو نان خواهان، گَهی اَنْدَر سوآلی
چو رَنْجوران، گَهی اَنْدَر جوابی
مِثالِ بَرق، کوتَه خندهیی تو
ازان مَحْبوسِ ظُلْماتِ سَحابی
دَرآ در مَجْلِسِ سُلطانِ باقی
ببین گَردانْ جِفانٍ کَالْجَوابی
تو خوش لَعْلی، وَلیکِن زیرِ کانی
تو بس خوبی، وَلیکِن در نِقابی
به سویِ شَهْ پَری، بازِ سپیدی
وَگَر پَرّی به گورستان، غُرابی
جوان بَختا بِزَن دستیّ و میگو
شَبابی یا شَبابی یا شَبابی
مگو با کَس سُخَن، وَرْ سَخت گیرد
بگو وَاللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّوابِ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.