هوش مصنوعی: متن شعری است که از ناامیدی، ظلم و بی‌عدالتی در جامعه سخن می‌گوید. شاعر از بی‌حاصلی مردم، فراموشی شکوه گذشته و مستی و فتنه در آخر زمان می‌نالد. همچنین به دوری از حریم قرب بدون تقصیر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین برخی اشارات عرفانی و انتزاعی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۸۷

صبح از خورشید تابان دست بر دل مانده ای است
آفتاب از صبح داغ در نمک خوابانده ای است

دانه امید ما در عهد این بی حاصلان
در زمین کاغذین، تخم شرار افشانده ای است

شکوه ما در زمان خوی آن بیدادگر
نامه در رخنه دیوار نسیان مانده ای است

با تو ظالم برنمی آید، وگرنه آه من
پنجه زورآوران چرخ را پیچانده ای است

حلقه جمعیتی گر هست در زیر فلک
دیده بینایی از وضع جهان پوشانده ای است

فتنه آخر زمان در دور چشم مست او
شیشه بی باده بر طاق نسیان مانده ای است

کیست صائب با دل پر خون درین وحشت سرا؟
از حریم قرب، بی تقصیر بیرون مانده ای است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.