هوش مصنوعی:
این شعر به موضوعاتی مانند عشق، درد، تنهایی، و ارزشهای انسانی میپردازد. شاعر از درد عشق، اهمیت تنهایی، و ارزش افتادگی و خاکساری سخن میگوید. همچنین، اشارهای به رنجهای روحی و نیاز به همدردی دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به درد و رنج روحی، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. این متن برای کسانی مناسب است که تجربههای زندگی بیشتری دارند.
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
جان عاشق قدر داغ و درد می داند که چیست
سکه کامل عیاران مرد می داند که چیست
پایکوبان رفت ازین صحرای وحشت گردباد
قدر تنهایی بیابانگرد می داند که چیست
چهره زرین گشاید آب رحم از دیده ها
مهر تابان قدر رنگ زرد می داند که چیست
خط ز راه خاکساری حسن را تسخیر کرد
رتبه افتادگی را گرد می داند که چیست
نه ز بیدردی است گر عاشق نداند قدر درد
هر که شد بی درد، قدر درد می داند که چیست
درد جانکاه مرا دور از حضور دوستان
هر که گردیده است بی همدرد می داند که چیست
صائب از دل زنگ ظلمت را زدودن سهل نیست
صبح صادق قدر آه سرد می داند که چیست
سکه کامل عیاران مرد می داند که چیست
پایکوبان رفت ازین صحرای وحشت گردباد
قدر تنهایی بیابانگرد می داند که چیست
چهره زرین گشاید آب رحم از دیده ها
مهر تابان قدر رنگ زرد می داند که چیست
خط ز راه خاکساری حسن را تسخیر کرد
رتبه افتادگی را گرد می داند که چیست
نه ز بیدردی است گر عاشق نداند قدر درد
هر که شد بی درد، قدر درد می داند که چیست
درد جانکاه مرا دور از حضور دوستان
هر که گردیده است بی همدرد می داند که چیست
صائب از دل زنگ ظلمت را زدودن سهل نیست
صبح صادق قدر آه سرد می داند که چیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.