هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر بی‌قراری و شوق بی‌پایان عاشق است که مانند ریگ روان و موج دریا آرامش و قرار ندارد. شمع بی‌پروای عاشق به محفل و قرارگاه توجهی ندارد و دل او ارزش درد جنون را می‌داند، نه گوهر آسان. شوق عاشق مانند سیل ویرانگر است و از خاک شهیدان شمع روشن می‌شود. چراغ دل او هرگز سردی نمی‌شناسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد عشق و جنون نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

شوق چون ریگ روان منزل نمی داند که چیست
موج این دریا لب ساحل نمی داند که چیست

در فضای دشت با صرصر سراسر می رود
شمع بی پروای ما محفل نمی داند که چیست

جسم ما را در خاک در آغوش نتواند گرفت
گردباد آسایش منزل نمی داند که چیست

گوهر آسان چون به دست افتد ندارد اعتبار
قیمت داغ جنون را دل نمی داند که چیست

هر کجا ویرانه ای را یافت، منزل می کند
شوق ما را سیل پا در گل نمی داند که چیست

صائب از خاک شهیدان شمع روشن می شود
سرد گردیدن چراغ دل نمی داند که چیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.