۲۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۰

در دل پر خون غبار لشکر اندیشه نیست
گرد را دست تصرف بر درون شیشه نیست

کار چون گویاست، بیکارست اظهار کمال
کوهکن را ترجمانی چون زبان تیشه نیست

محنت دنیا نمی گردد به گرد بیخودان
هست سهم شیر حاضر، شیر اگر در بیشه نیست

می کند گرد یتیمی آب گوهر را زیاد
حسن بالا دست را از گرد خط اندیشه نیست

هر که خواهد گو برآرد گرد از بنیاد ما
این درخت خشک را دلبستگی با ریشه نیست

در دل ما ره ندارد عقل و تدبیرات او
عاشقان را جز پری در شیشه اندیشه نیست

به که صائب از خرابات فلک بیرون رویم
در خور این باده پر زور، اینجا شیشه نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.