هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از مفاهیمی مانند گریه، عشق، سودا، و مستی سخن میگوید. شاعر از گذر زمان، درد درون، و تأثیر عشق بر روح و جان خود مینویسد. همچنین، اشارهای به مفاهیم فلسفی مانند افلاطون و خرابات مغان دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و درد عشق ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۵۷
کاروان گریه از چشمم ندانم چون گذشت
تا سر مژگان رسید، از صد محیط خون گذشت
قمریی بر لوح خاک از نقش پایش نقش بست
سرو من هر جا که با آن قامت موزون گذشت
آتش سودا نمی خوابد به افسون اجل
مرغ نتواند هنوز از تربت مجنون گذشت
شب به مستی پنبه از داغ درون برداشتم
مست شد از بوی گل هر کس که از بیرون گذشت
نیست بی روشندلی هرگز خرابات مغان
خم سلامت باد اگر دوران افلاطون گذشت
تا سر مژگان رسید، از صد محیط خون گذشت
قمریی بر لوح خاک از نقش پایش نقش بست
سرو من هر جا که با آن قامت موزون گذشت
آتش سودا نمی خوابد به افسون اجل
مرغ نتواند هنوز از تربت مجنون گذشت
شب به مستی پنبه از داغ درون برداشتم
مست شد از بوی گل هر کس که از بیرون گذشت
نیست بی روشندلی هرگز خرابات مغان
خم سلامت باد اگر دوران افلاطون گذشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.