هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی‌ها و تأثیرات محبوب را با تصاویر طبیعی مانند ابر، سیلاب، برق و مو مقایسه می‌کند. شاعر از عشق، شور و آشوب درونی خود سخن می‌گوید و نشانه‌های آن را در پدیده‌های جهان می‌بیند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۹

از خط سبز نشد یک سر مو حسن تو کم
در ته زنگ ز شمشیر تو جوهر پیداست

نبض سیلاب بهارست رگ ابر بهار
عالم آشوبی ازان زلف معنبر پیداست

برق را ابر نسازد ز نظرها پنهان
شوخی حسن بتان از ته چادر پیداست

پیچش مو دهد از آتش سوزنده خبر
سوز مکتوب من از بال کبوتر پیداست

به نمکزار توان پی ز نمکدان بردن
شوری بخت من از دیده اختر پیداست

چشم بد دور ازان سلسله زلف دراز
که ز هر حلقه او عالم دیگر پیداست

از گرانسنگی در دست سبک مغزی من
شورش بحر ز بی تابی لنگر پیداست

این نه خط است که از عارض دلبر پیداست
پیچ و تاب من ازان عارض انور پیداست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.