هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از رهایی از دامهای دنیوی و رسیدن به مستی عشق الهی صحبت میکند و در نهایت، به ناپایداری دنیا و جستجوی حقیقت در نیستی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۴۱
ای آن که تو خوابِ ما بِبَستی
رَفتیّ و به گوشهیی نِشَستی
ای زنده کننده هر دلی را
آخِر به جَفا دِلَم شِکَستی
ای دل چو به دامِ او فُتادی
از بَندِ هزار دامْ رَستی
رَستی زِ خُمارِ هر دو عالَم
تا حَشْر زِ دامِ دوستْ مَستی
با پَرِّ بَلی بُلند میپَر
چون مَحْرَمِ گُلْشَنِ اَلَستی
رو بر سَرِ خُمِّ آسْمانْ صاف
تا دُرد بُدی، بُدی به پُستی
دولت همه سویِ نیستی بود
می جویَد اَبْلَهَش زِ هستی
گیرم که جَمالِ دوست دیدی
از چَشمِ وِیْاَش نَدیده اَسْتی
ای یوسُفِ عشق رو نِمودی
دستِ دو هزار مَست خَستی
خامُش، که زِ بَحْرْ بینَصیبی
تا بَستهٔ نَقْشهایِ شَستی
رَفتیّ و به گوشهیی نِشَستی
ای زنده کننده هر دلی را
آخِر به جَفا دِلَم شِکَستی
ای دل چو به دامِ او فُتادی
از بَندِ هزار دامْ رَستی
رَستی زِ خُمارِ هر دو عالَم
تا حَشْر زِ دامِ دوستْ مَستی
با پَرِّ بَلی بُلند میپَر
چون مَحْرَمِ گُلْشَنِ اَلَستی
رو بر سَرِ خُمِّ آسْمانْ صاف
تا دُرد بُدی، بُدی به پُستی
دولت همه سویِ نیستی بود
می جویَد اَبْلَهَش زِ هستی
گیرم که جَمالِ دوست دیدی
از چَشمِ وِیْاَش نَدیده اَسْتی
ای یوسُفِ عشق رو نِمودی
دستِ دو هزار مَست خَستی
خامُش، که زِ بَحْرْ بینَصیبی
تا بَستهٔ نَقْشهایِ شَستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.