هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و هجران سخن می‌گوید. او از درد دوری و جدایی می‌نالد و از این که معشوقش از او دور شده است، اظهار ناراحتی می‌کند. شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر او بر دل خود اشاره می‌کند و از این که چگونه معشوق پس از دیدن دلش، از او دور شده است، شکایت می‌کند. او همچنین به مفهوم عشق، وصال و هجران و سختی‌های راه عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عشقی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۷۴۲

ای آن کِه تو خوابِ ما بِبَستی
رَفتیّ و به گوشه‌یی نِشَستی

اَنْدَر دِلَم آمدی چو ماهی
چون دلْ به تو بِنْگَرید، جَستی

چون گُلْشَنِ نیستی نِمودی
چون صَبر کنیم ما به هستی؟

چون باشد در خُمارِ هِجْران
آن روحْ که یافت وَصل و مَستی؟

آن خانه چگونه خانه مانَد
کَزْ هَجْرْ سُتونِ او شِکَستی؟

پِنْداشتی ای دِماغِ سَرمَست
کَزْ رنجِ خُمار، باز رَستی

در عشق، وصال هست و هِجْران
در راهْ بُلَندی است و پَستی

از یک جِهَت اَرْ چه حَق شناسی
از دَه جِهَت آب و گِل پَرَستی

بسیار رَه است تا به جایی
کَنْدَر سوداش طَمْع بَستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.