۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۴۲

ای آن کِه تو خوابِ ما بِبَستی
رَفتیّ و به گوشه‌یی نِشَستی

اَنْدَر دِلَم آمدی چو ماهی
چون دلْ به تو بِنْگَرید، جَستی

چون گُلْشَنِ نیستی نِمودی
چون صَبر کنیم ما به هستی؟

چون باشد در خُمارِ هِجْران
آن روحْ که یافت وَصل و مَستی؟

آن خانه چگونه خانه مانَد
کَزْ هَجْرْ سُتونِ او شِکَستی؟

پِنْداشتی ای دِماغِ سَرمَست
کَزْ رنجِ خُمار، باز رَستی

در عشق، وصال هست و هِجْران
در راهْ بُلَندی است و پَستی

از یک جِهَت اَرْ چه حَق شناسی
از دَه جِهَت آب و گِل پَرَستی

بسیار رَه است تا به جایی
کَنْدَر سوداش طَمْع بَستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.