هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق و ناشناختگیهای آن میپردازد. شاعر بیان میکند که در راه عشق، هیچکس از سرانجام کار آگاه نیست و عاشقان مانند شمعی هستند که از عاقبت سوختن خود بیخبرند. همچنین، متن به ناامیدی، جرأت، و رازهای نهفته در دل عاشق اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۶۰
در ره عشق، قضا کور و قدر بیخبرست
می دهد هر که ازین راه خبر، بیخبرست
از سرانجام دل، آگاه نباشد عاشق
شعله از عاقبت سیر شرر بیخبرست
در سر دل تو چه دانی که چه دولتها هست؟
صدف پست ز اقبال گهر بیخبرست
عشق با جرأت گفتار نمی گردد جمع
طوطی از حسن گلوسوز شکر بیخبرست
لذت سوده الماس نمی یابد چیست
بس که از لذت داغ تو جگر بیخبرست
از گرانجانی خود پشت به کوه افکنده است
کشتی از قوت بازوی خطر بیخبرست
چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من؟
که عقیق تو ازین تشنه جگر بیخبرست
قدح تلخ مکافات کند مخمورش
شم مستی که ز ارباب نظر بیخبرست
آن که بر بیخبری طعن زند مستان را
خبر از خویش ندارد چه قدر بیخبرست
ناله ای کز سر در دست، اثرها دارد
چون نواهای تو صائب ز اثر بیخبرست؟
می دهد هر که ازین راه خبر، بیخبرست
از سرانجام دل، آگاه نباشد عاشق
شعله از عاقبت سیر شرر بیخبرست
در سر دل تو چه دانی که چه دولتها هست؟
صدف پست ز اقبال گهر بیخبرست
عشق با جرأت گفتار نمی گردد جمع
طوطی از حسن گلوسوز شکر بیخبرست
لذت سوده الماس نمی یابد چیست
بس که از لذت داغ تو جگر بیخبرست
از گرانجانی خود پشت به کوه افکنده است
کشتی از قوت بازوی خطر بیخبرست
چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من؟
که عقیق تو ازین تشنه جگر بیخبرست
قدح تلخ مکافات کند مخمورش
شم مستی که ز ارباب نظر بیخبرست
آن که بر بیخبری طعن زند مستان را
خبر از خویش ندارد چه قدر بیخبرست
ناله ای کز سر در دست، اثرها دارد
چون نواهای تو صائب ز اثر بیخبرست؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.