هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند وجود، عدم، اختیار، ترس، امید و رابطه انسان با خدا می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند آب حیات، کشتی نوح، طبیعت و چرخ هستی استفاده می‌کند تا مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را بیان کند. در نهایت، متن به این نتیجه می‌رسد که انسان باید به جای ترس و نگرانی، به خداوند توکل کند و از سخنان بیهوده بپرهیزد.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۴۷

خِضْری به میانِ سینه داری
در آبِ حَیات و سَبزه زاری

خِضْر آبِ حَیات را نَپایَد
گَر بویْ بَرَد که تو چه داری

در کَشتیِ نوحْ هَمچو روحی
در گُلْشَنِ روحْ نوبهاری

گَر طَبْلِ وجودها بِدَرَّد
از کَتْمِ عَدَم، عَلَم بَرآری

این چار طبیعت اَرْ بِسوزَد
غَم نیست، تو جانِ هر چهاری

صَیّادِ بَدایَتِ وجودی
اَجْزایِ جهانْ همه شکاری

گَهْ بَند کُند، گَهی گُشایَد
ای کاراَفْزا تو بر چه کاری

او سَروِ بُلند و تو چو سایه
او بادِ شِمال و تو غُباری

در چَشمِ تو ریخت کُحْلِ پِنْدار
می‌پِنْداری به اِخْتیاری

این چَرخْ به اختیارِ خود نیست
آخِر تو کِه‌یی بدین نِزاری؟

از نیست، تو خویشْ هست کردی؟
وین گَردنِ خود، تو می‌فَشاری؟

زین تَرسِ تو حُجَّت است بر تو
کَزْ غیرِ تو است تَرسْگاری

از خویشْ دلِ کسی نَتَرسَد
از خویشْ کسی نَجُست یاری

پس خوف و رَجایِ تو گُواهند
بر مُلْکَتِ شاه و کامْکاری

وَزْ خوف و رَجا چو بَرتَر آیی
ایمِن چو صِفاتِ کِردگاری

کَشتی تَرسَد زِ بَحْر، نی بَحْر
تو کَشتیِ بحر‌ بی‌کناری

کَشتیِّ توییِّ تو چو بِشْکَست
خاموش کُن از سُخَن گُزاری

کَشتیِّ شِکَسته را کِه رانَد
جُز آبْ به موجِ‌ بی‌قَراری؟

کَشتیبانِ شِکَستگان است
آن بَحْرِ کَرَم به بُردباری

خامُش که زبانِ عقل مُهر است
بِنْشین بَر جا، که گشت تاری
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.