هوش مصنوعی:
این متن به وحدت و یگانگی در نگاه عرفانی میپردازد و بیان میکند که در نظر عارف، دوگانگیهای ظاهری مانند درد و دوا، خاک و زر، کفر و دین، و... یکی هستند. این اشعار بر تسلیم، رضا، وحدت وجود، و نگاه فراتر از ظواهر تأکید دارند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
پیش صاحب نظران درد و دوا هر دو یکی است
چشم بیمار و لب روح فزا هر دو یکی است
پیش ما سایه دیوار و هما هر دو یکی است
خاک و زر در نظر همت ما هر دو یکی است
صورت حال جهان گر بد و گر نیک بود
پیش آیینه خوش مشرب ما هر دو یکی است
نوش و نیش است یکی پیش سبکرفتاران
خار و گل در گذر باد صبا هر دو یکی است
پشت و رو آیینه را مانع یکتایی نیست
کفر و دین در نظر وحدت ما هر دو یکی است
گل رعنا نبود عالم بیرنگی را
باده و خون به مذاق عرفا هر دو یکی است
پیش آن کس که به تسلیم و رضا تن درداد
لذت نیشکر و تیر قضا هر دو یکی است
تا ازان کعبه مقصود جدا افتادم
دل بیتاب من و قبله نما هر دو یکی است
اگر این است ره راست که من یافته ام
خطر راهزن و راهنما هر دو یکی است
در کمانخانه زنخجیر، ترازو گردد
مژه شوخ تو و تیر قضا هر دو یکی است
در ته پای تو از سرکشی و رعنایی
خون پامال من و رنگ حنا هر دو یکی است
ز احتیاج تو کریمان ز لئیمند جدا
دل چو افتاد غنی بخل و سخا هر دو یکی است
هر قدر خط تو افزود، مرا مهر فزود
سبزه خط تو و مهرگیا هر دو یکی است
در سراپرده گوش تو ز سنگینی ناز
ناله عاشق و آواز درا هر دو یکی است
دوزخ مردم یکرنگ دورنگان باشند
چه بهشتی است که روز و شب ما هر دو یکی است
خواهش نام کم از خواهش نان صائب نیست
که صلای کرم و بانگ گدا هر دو یکی است
چشم بیمار و لب روح فزا هر دو یکی است
پیش ما سایه دیوار و هما هر دو یکی است
خاک و زر در نظر همت ما هر دو یکی است
صورت حال جهان گر بد و گر نیک بود
پیش آیینه خوش مشرب ما هر دو یکی است
نوش و نیش است یکی پیش سبکرفتاران
خار و گل در گذر باد صبا هر دو یکی است
پشت و رو آیینه را مانع یکتایی نیست
کفر و دین در نظر وحدت ما هر دو یکی است
گل رعنا نبود عالم بیرنگی را
باده و خون به مذاق عرفا هر دو یکی است
پیش آن کس که به تسلیم و رضا تن درداد
لذت نیشکر و تیر قضا هر دو یکی است
تا ازان کعبه مقصود جدا افتادم
دل بیتاب من و قبله نما هر دو یکی است
اگر این است ره راست که من یافته ام
خطر راهزن و راهنما هر دو یکی است
در کمانخانه زنخجیر، ترازو گردد
مژه شوخ تو و تیر قضا هر دو یکی است
در ته پای تو از سرکشی و رعنایی
خون پامال من و رنگ حنا هر دو یکی است
ز احتیاج تو کریمان ز لئیمند جدا
دل چو افتاد غنی بخل و سخا هر دو یکی است
هر قدر خط تو افزود، مرا مهر فزود
سبزه خط تو و مهرگیا هر دو یکی است
در سراپرده گوش تو ز سنگینی ناز
ناله عاشق و آواز درا هر دو یکی است
دوزخ مردم یکرنگ دورنگان باشند
چه بهشتی است که روز و شب ما هر دو یکی است
خواهش نام کم از خواهش نان صائب نیست
که صلای کرم و بانگ گدا هر دو یکی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.