هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، عقل، تنهایی، فنا و جستجوی معنا می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند خاک، خار، آتش، صحرا و دریا به‌عنوان نمادهایی برای بیان احساسات و تفکرات خود استفاده می‌کند. در نهایت، این شعر به این نتیجه می‌رسد که انسان‌ها در جستجوی خود هستند و گاهی اوقات احساس می‌کنند که کنترل امور از دستشان خارج است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹۱

خاک در کاسه آن سر که در او سودا نیست
خار در پرده آن چشم که خونپالانیست

خودنمایی نبود شیوه ارباب طلب
آتش قافله ریگ روان پیدا نیست

هر که را می نگرم نعل در آتش دارد
نقطه در دایره شوق تو پا بر جا نیست

پیرو عقل به صد قافله تنها باشد
رهرو عشق اگر فرد بود تنها نیست

طعمه آه شدم چون جگر شمع و هنوز
اثر روشنی صبح اثر پیدا نیست

کشت ما را سلم، برق فنا سوخته است
خرمن ما گره خاطر این صحرا نیست

از لب خشک و دل آبله فرسود صدف
می توان یافت که نم در جگر دریا نیست

داغم از جلوه بالای پریشان سیرش
بار دل بردهد آن سرو که پا بر جا نیست

ما پریشان نظران خود گره کار خودیم
این چه حرف است که سررشته به دست ما نیست

عالمی مست و خرابند ز فکر صائب
جوش ارباب سخن هیچ کم از صهبا نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.