هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعات مختلفی مانند عشق، عقل، طلب، و تنهایی میپردازد. شاعر از زبان گویا، خطرات دنیا، گرمی عشق، و ارزش عزلت سخن میگوید. همچنین، به مفاهیمی مانند حرص، قناعت، و بینش درونی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
حال گویاست اگر تیغ زبان گویا نیست
شکوه و شکر به فرمان زبان تنها نیست
پیش فرهاد که زد شیشه ناموس به سنگ
خنده کبک، کم از قهقهه مینا نیست
لنگر عقل به دست آر که در عالم آب
آنقدر موج خطر هست که در دریا نیست
گرمی لاله خونگرم مرا دارد داغ
ورنه مجنون مرا وحشتی از صحرا نیست
سرکشی در قدم کوه جواهر افشاند
وادی حرص به نزدیکی استغنا نیست
از طلب، مطلب اگر خیر بود طالب را
طلب روی زمین هم طلب دنیا نیست
دیده روزنه از شمع بود نورانی
چشم پوشیده بود هر که به دل بینا نیست
معنی عزلت اگر وحشت از آبادانی است
جغد در مرتبه خویش کم از عنقا نیست
نه همین فکر خط و خال تو صائب دارد
در دل سوخته کیست که این سودا نیست؟
شکوه و شکر به فرمان زبان تنها نیست
پیش فرهاد که زد شیشه ناموس به سنگ
خنده کبک، کم از قهقهه مینا نیست
لنگر عقل به دست آر که در عالم آب
آنقدر موج خطر هست که در دریا نیست
گرمی لاله خونگرم مرا دارد داغ
ورنه مجنون مرا وحشتی از صحرا نیست
سرکشی در قدم کوه جواهر افشاند
وادی حرص به نزدیکی استغنا نیست
از طلب، مطلب اگر خیر بود طالب را
طلب روی زمین هم طلب دنیا نیست
دیده روزنه از شمع بود نورانی
چشم پوشیده بود هر که به دل بینا نیست
معنی عزلت اگر وحشت از آبادانی است
جغد در مرتبه خویش کم از عنقا نیست
نه همین فکر خط و خال تو صائب دارد
در دل سوخته کیست که این سودا نیست؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.