۲۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۰۳

گر چه نم در جگر و در دل تنگم خون نیست
مژه ام چشم به راه مدد جیحون نیست

رزق موری چو من از خوشه آن زلف برید
یک جو انصاف در آن چهره گندم گون نیست

صاف کن آینه و رو به خرابات گذار
خشت خم هیچ کم از سینه افلاطون نیست

الف قد تو آورده رعونت با خویش
مصرع سرو به تقطیع کسان موزون نیست

حاصل دهر بود لازم ناموزونی
سرو ازان بی ثمر افتاد که ناموزون نیست

صائب این کاوش ایام نه تنها با توست
چهره کیست که از خون جگر گلگون نیست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.