هوش مصنوعی: این متن شعری از صائب تبریزی است که به مضامینی مانند گذرایی دنیا، ناپایداری زندگی، رنج و سختی‌های انسان، و وابستگی به تقدیر و خداوند می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند خرابات، شیشه گردون، آیینه‌های فولاد، و شمع، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۶۶

مرا ز پیر خرابات این سخن یادست
که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست

تهی است چشم تو از سرمه سلیمانی
وگرنه شیشه گردون پر از پریزادست

ز کلفت است خطر بیش سخت رویان را
که زنگ، تشنه آیینه های فولادست

ازان به زندگی خویش خلق می لرزند
که دایم از نفس این شمع در ره بادست

ز کار خویش هنرمند را نصیبی نیست
ز جوی شیر به جز خون چه رزق فرهادست؟

مشو ز دیدن رخسار نوخطان غافل
اگر چه مشق جنون بی نیاز از استادست

ز هر نسیم دلش همچو بید می لرزد
ز برگریز خزان سرو اگر چه آزادست

من از رسیدن روزی به خویش دانستم
که رزق مردم بی دست و پا خدادادست

زبان شانه درازست بر سر عالم
ز نسبتی که سر زلف را به شمشادست

ز بیم سیل خراب است خانه معمور
ز گنج، خانه ویرانه صائب آبادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.