هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های پیچیده، به بیان محدودیت‌های انسان در برابر قضا و قدر، عشق، عقل و فضای بی‌کران هستی می‌پردازد. شاعر احساس تنگنا و ناتوانی انسان در برابر جهان پهناور و نعمت‌های الوان را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیازمند درک و تجربه‌ی زندگی است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰۶

به آه برق عنان من آسمان تنگ است
که بر خدنگ قضا، خانه کمان تنگ است

جنون فضای بیابان عشق می خواهد
رباط عقل به این لشکر گران تنگ است

به گوشه دل ما چون بر توانی برد؟
که بر غزال تو صحرای لامکان تنگ است

چگونه بلبل ما زان چمن برون نرود
که از هجوم صفا جای باغبان تنگ است

سیاه خانه نشینان لامکان دشتیم
به خیل حشمت ما عرصه مکان تنگ است

زبان ز عهده گفتار چون برون آید؟
بر این محیط سبکسیر، ناودان تنگ است

به قدر وسع معاش است خلق را میدان
عجب نباشد اگر خلق مفلسان تنگ است

شکنج زلف تو دست کدام دل گیرد؟
به زایران حرم، راه نردبان تنگ است

کدام نعمت الوان به این رسد صائب؟
که تنگ روزیم و یار را دهان تنگ است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.