۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۱۰

سرود مجلس ما جوش مستی ازل است
بط شراب در اینجا خروس بی محل است

بسا شکست کز او کارها درست شود
کلید رزق گدا، پای لنگ و دست شل است

ز حال سوختگان بو کجا توانی برد؟
ترا که گل به گریبان و مشک در بغل است

جهان چو دیده سوزن بود بر آن غافل
که تار و پود حیاتش ز رشته امل است

حدیث مرده دلان را به گوش راه مده
که رخنه لب این قوم، رخنه اجل است

به من که پاکتر از چشم عشقبازانم
مدار چرخ مشعبد به مهره دغل است

به غیر سایه دیوار خاکساری نیست
عمارتی که درین روزگار بی خلل نیست

جنون طرازی ما نیست صائب امروزی
میان ما و جنون آشنایی ازل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.