هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر طبیعی مانند بهشت، بهار، گل‌ها و شراب، احساسات عمیق عشق و درد را بیان می‌کند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی شورانگیز و گاه ویرانگر یاد می‌کند و با اشاره به داستان‌های قرآنی مانند یعقوب و یوسف، عمق غم و اشتیاق خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند شراب و درد عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۲۹

بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است
بهار برگ خزان دیده ای ز باغ من است

ز درد و داغ، بهاری است عشق شورانگیز
که سنبلش ز پریشانی دماغ من است

اگر به شیشه گردون کنند، می شکند
ز جوش عشق شرابی که در ایاغ من است

دلی که سوخت به داغ خلیل، می داند
که آتش دگران است عشق و باغ من است

اگر چه کنج لب یار را حلاوتهاست
کجا به چاشنی گوشه فراغ من است؟

غبار دیده یعقوب، سد راه شده است
وگرنه یوسف گم گشته در سراغ من است

دگر دل که خراشیده ام نمی دانم؟
که ناخن مه نو در کمین داغ من است

مرا چگونه کند صائب آسمان خس پوش؟
که نور روزن خورشید از چراغ من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.