هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی و درد عاشقانه است. شاعر از عشق نافرجام، بخت تیره، و بی‌تفاوتی معشوق شکایت دارد. او همچنین به ناکامی‌ها و سختی‌های زندگی اشاره می‌کند و تأکید دارد که نصیحت به دل‌های سیاه بی‌فایده است. در نهایت، شاعر از تندباد حوادث و بی‌عدالتی‌های جهان گله می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، مضامین ناامیدی و درد عشقی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۴۲

هنوز خط ز لب یار برنخاسته است
غبار فتنه ازین رهگذر نخاسته است

ز بخت تیره من از آفتاب نومیدم
وگرنه صبح ز من پیشتر نخاسته است

مکن به دل سیهان پند خویش را ضایع
که خون مرده به صد نیشتر نخاسته است

نچیده است گل از روی دولت بیدار
ز خواب هر که به روی تو برنخاسته است

ز لرزش دل عشاق کی خبر داری؟
که آه سرد ترا از جگر نخاسته است

ز تندباد حوادث نمی روم از جای
فتاده ای چو من از خاک برنخاسته است

ز محفلی که مرا جستن است در خاطر
سپند از آتش سوزنده برنخاسته است

مکن به سنگدلان صرف آبرو صائب
که هیچ ابر ز آب گهر نخاسته است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.