هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به معشوق و وابستگی به او سخن می‌گوید. شاعر معشوق را به عنوان محور زندگی خود می‌داند و بیان می‌کند که همه چیز، از جمله کفر و ایمان، در گرو اوست. او از جدایی و دوری معشوق شکایت می‌کند، اما در عین حال، وجود معشوق را مایه آرامش و سعادت خود می‌داند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند بت‌پرستی و عشق الهی اشاره می‌کند و معشوق را به عنوان تجلی‌گاه حقیقت می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بت‌پرستی و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۷۲

ای آن کِه تو خوابِ ما بِبَستی
رفتیّ و به گوشه‌یی نِشَستی

ما را همه بَندِ دام کردی
ما بَند شُدیم و تو بِجَستی

جُز دامِ تو نیست کُفر و ایمان
یا رَب، که چه بس درازدستی

گَر خواب و قَرار رفت، غَم نیست
دولت بَرِ ماست چون تو هستی

چون ساقیِ عاشقانْ تو باشی
پس باقیِ عُمرْ ما و مَستی

ای صورتِ جان و جانِ صورت
بازارِ بُتان همه شِکَستی

ما را چو خیالِ تو بُوَد بُت
پس واجب گشت بُت پَرَستی

عقلِ دُوُمی و نَفْسِ اوَّل
ای آمده بَهرِ ما به پَستی

این وَهْمِ من است، شرحِ تو نیست
تو خود هستی چُنان که هستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.