۲۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۷۱

ای قَلْب و دُرُست را رَوایی
پیشِ تو، که زَفْت کیمیایی

در رَهْ خَرِ بَد زِ اسبِ رَهْوار
از فَضْلِ تو کرده پیش پایی

گَر پایِ سگی رَهِ تو کوبَد
بر شیرْ وَغاش بَرفَزایی

در عشقِ تو پاشِکَستگانند
دارند امیدِ پَرگُشایی

در تو مگسی چو دل بِبَندد
یابَد زِ دَرَت پَرِ هُمایی

فَضْلِ تو عَلیَّ هَیِنٌ گفت
تا نَگْشایَد رَهِ گدایی

خاموش که هر مُحال و صَعْبی
آسان شود از کَفِ خدایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.