هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر اندوه و بقای رنجهای گذشته است، با وجود تغییرات زمانه. شاعر از باقی ماندن دردها و خاطرات تلخ سخن میگوید، در حالی که جهان به ظاهر تغییر کرده است. او به بقای رنجها و افسانههای قدیمی اشاره میکند و از بیتوجهی دیگران به این دردها شکایت دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی در این شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و ارجاعات تاریخی (مانند یعقوب و پیراهن، پرویز و کوهکن) ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۶۸
شدم غبار و همان خارخار من باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
هزار جامه بدل کرد روزگار و هنوز
حدیث دیده یعقوب و پیرهن باقی است
به رنگ و بوی جهان دل منه، تماشا کن
که آه سرد و کف خاکی از چمن باقی است
گذشت فصل بهار و چمن ورق گرداند
همان به تازگی خویش داغ من باقی است
دلیل این که سخن آب زندگی خورده است
همین بس است که از رفتگان سخن باقی است
چه شیشه ها که تهی شد، چه جامها که شکست
به حال خود دل سنگین انجمن باقی است
ز پادشاهی پرویز جز فسانه نماند
هزار نقش نمایان ز کوهکن باقی است
جواب آن غزل است این که گفت عرفی ما
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
هزار جامه بدل کرد روزگار و هنوز
حدیث دیده یعقوب و پیرهن باقی است
به رنگ و بوی جهان دل منه، تماشا کن
که آه سرد و کف خاکی از چمن باقی است
گذشت فصل بهار و چمن ورق گرداند
همان به تازگی خویش داغ من باقی است
دلیل این که سخن آب زندگی خورده است
همین بس است که از رفتگان سخن باقی است
چه شیشه ها که تهی شد، چه جامها که شکست
به حال خود دل سنگین انجمن باقی است
ز پادشاهی پرویز جز فسانه نماند
هزار نقش نمایان ز کوهکن باقی است
جواب آن غزل است این که گفت عرفی ما
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.