هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر نگاهی فلسفی به زندگی است که در آن تضادها و تفاوت‌های ظاهری جهان به وحدت می‌رسند. شاعر تأکید می‌کند که در نهایت، خیر و شر، شادی و غم، جوانی و پیری، و حتی زندگی و مرگ، از دیدگاه حقیقی یکی هستند. او از بی‌تفاوتی به لطف و قهر، و یکسان دیدن گل و خار سخن می‌گوید و به بینشی فراتر از ظواهر مادی می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند وحدت وجود و نفی دوگانگی‌های ظاهری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۷۰

چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است
بقای خرده جان و شرار هر دو یکی است

ز لطف و قهر نمی بالم و نمی نالم
به خار خشک، خزان و بهار هر دو یکی است

چنان ربوده این باغ و بوستان شده ام
که نوشخند گل و نیش خار هر دو یکی است

فسردگی و کدورت شده است عالمگیر
جوان و پیر درین روزگار هر دو یکی است

چنان گزیده دنیای بد گهر شده ام
که پیش دیده من گنج و مار هر دو یکی است

مکن به بدگهران مردمی که آتش را
چه گل به جیب فشانی چه خار هر دو یکی است

چه لازم است شب و روز خون دل خوردن؟
چو سنگ و لعل درین روزگار هر دو یکی است

توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است

اگر دو بین ز دو رنگی نگشته ای صائب
شب جدایی و روز شمار هر دو یکی است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.