هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی و یأس شاعر از زندگی است. او احساس می‌کند که در برابر غرور و بی‌پروایی معشوق، همه چیز برایش یکسان شده است: شب و روز، آه و نگاه، شکستن دل و کلاه. شاعر همچنین به بی‌ثباتی دنیا و بی‌ارزشی تفاوت‌های ظاهری مانند بلندی و پستی اشاره می‌کند. در پایان، او از ذوق تماشای معشوق می‌گوید، اما برای خودش حتی گل و خس یکسان هستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و یأس ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۷۱

ازان مرا شب و روز سیاه هر دو یکی است
که با غرور تو، آه و نگاه هر دو یکی است

فغان که پیش سبکدستی تو بی پروا
شکستن دل و طرف کلاه هر دو یکی است

کسی است پیرهن تن محیط وحدت را
که چون حباب، سرش با کلاه هر دو یکی است

درین بساط به تمکین خود مشو مغرور
که پیش سیل فنا، کوه و کاه هر دو یکی است

چنان گزیده اعمال زشت خویشتنم
که نامه من و مار سیاه هر دو یکی است

بلند و پست جهان پیش خودپرستان است
ز خود برآمده را بام و چاه هر دو یکی است

ترا که ذوق تماشاست گل بچین صائب
که خس به دیده من با نگاه هر دو یکی است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.