هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌اعتنایی دنیا، ناکامی‌های عاشقانه و ناپایداری زندگی است. شاعر از سنگدلی معشوق، بی‌وفایی زمانه و رنج‌های روحی خود می‌نالد و در عین حال، به زیبایی‌های طبیعت و هنر نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی و انتقادهای اجتماعی موجود در شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۲۳

ملامت از دل بیباک من فغان برداشت
ز سخت جانی من سنگ الامان برداشت

چو بار طرح گرانم همان به میزانش
اگر چه جنس مرا چرخ رایگان برداشت

مرا ز دست تهی نیست چون صدف گله ای
نمی توان به گهر مهرم از دهان برداشت

کدام بلبل آتش نفس به باغ آمد؟
که خون مرده دلان جوش ارغوان برداشت

نشد ز گرد یتیمی نصیب هیچ گهر
تمتعی که دل از خط دلستان برداشت

به تن علاقه نادان ز بیم رسوایی است
که تیر کج نتواند دل از کمان برداشت

اگر کریم بزرگی کند به جای خودست
ز چرخ سفله بزرگی نمی توان برداشت

خروش نغمه سرایان یکی هزار شده است
مگر ز عارض او نسخه گلستان برداشت؟

ز بحر می گذرد سیل من غبارآلود
چنین که شوق مرا دست از عنان برداشت

چرا غریب نباشد نوای ما صائب؟
که عشق، بلبل ما را ز آشیان برداشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.