هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنج دل بی‌برگ خود می‌گوید و آرزو می‌کند که اگر دلش توانایی داشت، مانند غنچه گره‌گشا می‌شد. او از بی‌خبری دل فسرده‌اش از عشق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که اگر دلش آتش عشق را داشت، می‌توانست تحولات بزرگی ایجاد کند. شاعر همچنین به تأثیر چشم‌های معشوق و قدرت عشق اشاره می‌کند و در پایان، از صائب یاد می‌کند که با سخنان آشنا، زمان او را خوش می‌ساخت.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۲۴

ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت
چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت

خبر ز عشق ندارد دل فسرده من
وگرنه آتش سوزنده زیر پا می داشت

هزار قافله هر دم ز خود سفر می کرد
اگر ز خویش سفرکرده نقش پا می داشت

به گرد چشم تو خواب غرور کی می گشت؟
شکست شیشه دلها اگر صدا می داشت

کجاست صائب آتش نفس، که وقت مرا
همیشه خوش به سخنهای آشنا می داشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.