هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های مختلف، مانند رفتن مسیحا، سوختن از داغ سینه، و رفتن نقش خیمه لیلی، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند تعلق، فریب، و عصمت در شراب دارد. در نهایت، متن با هشدار به هوشیاری و حفظ آبرو در مجلس می پایان‌یابد.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات (مانند شراب و عصمت) نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۳۷

ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت
شکست در جگرم سوزن و مسیحا رفت

ز داغ سینه، سیاهی فتاد و می سوزم
که نقش خیمه لیلی ز روی صحرا رفت

ز خارزار تعلق کشیده دامن رو
که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت

گلی نچید ز دام فریب طره او
میان بال فشانان ستم به عنقا رفت

مشو مقید همراه، اگر چه توفیق است
که از جریده روی کار مهر بالا رفت

در آن زمان که بریدند دست، مدعیان
ز تیغ بازی غیرت چه بر زلیخا رفت

به هوش باش که از هرزه خندی آخر کار
میان مجلس می آبروی مینا رفت

کباب عصمت بزم شراب او گردم!
که رنگ می نتواند برون ز مینا رفت

مگر ز فیض ازل یافتی نظر صائب؟
که هر که زمزمه ات را شنید از جا رفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.