هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به عشق و ستایش شمس تبریزی میپردازد. شاعر از عشق به شمس به عنوان نیرویی والا و فراتر از جهان مادی سخن میگوید و تأثیرات عمیق این عشق را بر روح و جان انسان توصیف میکند. همچنین، شاعر از مفاهیمی مانند عشق الهی، فنا در معشوق، و رهایی از قیدهای دنیوی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا در معشوق و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و ناملموس باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۸۲
گَر شَرابِ عشقْ کارِ جانِ حیوانیسْتی
عشقِ شَمسُ الدّین به عالَم فاش و یکسانیسْتی
گَر نه در اَنْوارِ غَیرت غَرق بودی عشقِ او
حَلقهٔ گوشِ رَوان و جانِ انسانیسْتی
گَر نبودی بَزمِ شَمسُ الدّین بُرون از هر دو کَوْن
جامِ او بر خاکْ هَمچون ابرِ نَیسانیسْتی
ابرِ نَیسان خود چه باشد نَزدِ بَحْرِ فَضْلِ او؟
قاف تا قاف از میاَش، خود موجِ طوفانیسْتی
آفتاب و ماه را خود کِی بُدی زَهرهیْ شُعاع
گَر نه در رَشکِ خدا، سیماش پنهانیسْتی؟
گَر جَمالَش ماجَرا کردی میانِ یوسُفان
یوسُفِ مصری اَبَد پابَند و زندانیسْتی
گَرنه از لُطفَش بِپَرهیزیدَمی من، گفتمی
کَزْ بهشتِ لُطفِ او، فردوسْ رَیحانیسْتی
نَفْسِ سگ، دندان بَرآوردی، گَزیدی پایِ جان
ساقیا گَر نه میِ سَرتیزِ دندانیسْتی
جامِ هَمچون شمع را بر آتشِ میْ بَرفُروز
پس بِسوز این عقل را گَر بیتِ اَحْزانیسْتی
دَرکَش آن معشوقهٔ بَدمَست را در بَزمِ ما
کو زِ مَکْر و عشوهها گویی که دَستانیستی
پس زِ جامِ شَمسِ تبریزی بِدِه یک جُرعهیی
بعد ازان مَر عاشقان را وَقتِ حیرانیسْتی
عشقِ شَمسُ الدّین به عالَم فاش و یکسانیسْتی
گَر نه در اَنْوارِ غَیرت غَرق بودی عشقِ او
حَلقهٔ گوشِ رَوان و جانِ انسانیسْتی
گَر نبودی بَزمِ شَمسُ الدّین بُرون از هر دو کَوْن
جامِ او بر خاکْ هَمچون ابرِ نَیسانیسْتی
ابرِ نَیسان خود چه باشد نَزدِ بَحْرِ فَضْلِ او؟
قاف تا قاف از میاَش، خود موجِ طوفانیسْتی
آفتاب و ماه را خود کِی بُدی زَهرهیْ شُعاع
گَر نه در رَشکِ خدا، سیماش پنهانیسْتی؟
گَر جَمالَش ماجَرا کردی میانِ یوسُفان
یوسُفِ مصری اَبَد پابَند و زندانیسْتی
گَرنه از لُطفَش بِپَرهیزیدَمی من، گفتمی
کَزْ بهشتِ لُطفِ او، فردوسْ رَیحانیسْتی
نَفْسِ سگ، دندان بَرآوردی، گَزیدی پایِ جان
ساقیا گَر نه میِ سَرتیزِ دندانیسْتی
جامِ هَمچون شمع را بر آتشِ میْ بَرفُروز
پس بِسوز این عقل را گَر بیتِ اَحْزانیسْتی
دَرکَش آن معشوقهٔ بَدمَست را در بَزمِ ما
کو زِ مَکْر و عشوهها گویی که دَستانیستی
پس زِ جامِ شَمسِ تبریزی بِدِه یک جُرعهیی
بعد ازان مَر عاشقان را وَقتِ حیرانیسْتی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.