هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ ناامیدی، عشق، و رضایت از کمترین چیزهاست. شاعر از ناکامی‌ها و رنج‌های خود می‌گوید، اما در عین حال به کوچک‌ترین نشانه‌های امید و زیبایی بسنده می‌کند. او از عشق و دل‌سوزی‌هایش سخن می‌گوید و در نهایت به خودکفایی و عزت نفس اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۰۳

صبح امید من نفس سرد من بس است
چشم سفید، روزن بیت الحزن بس است

دستم غبار دامن پاکان نمی شود
بویی مرا ز یوسف گل پیرهن بس است

تر می شود به نامه خشکی دماغ من
برگ خزان رسیده مرا از چمن بس است

عنوان بود نمکچش مکتوب سر به مهر
زان غنچه لب وظیفه من یک سخن بس است

زان میوه ها که وعده به فردوس داده اند
ما را به نقد، نکهت سیب ذقن بس است

پروانه وار سوختن از بی مروتی است
آن را که روی گرمی ازین انجمن بس است

از شغل دلخراش تو بدنام گشت عشق
نقشی دگر بر آب زن ای کوهکن، بس است

محتاج نیستم به سپرداری کسی
جوهر دعای جوشن شمشیر من بس است

صائب ز بلبلان نشود گر صدا بلند
کلک سخن طراز هم آواز من بس است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.