هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به ستایش عشق و تأثیر آن بر جهان و انسان می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی فراتر از دنیا یاد می‌کند که همه چیز در برابر آن کوچک است. همچنین، مفاهیمی مانند قناعت، وفاداری، و رهایی از بندهای دنیوی در آن مطرح شده‌است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۴۰

شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست
برخاست هر که از سر عالم لوای اوست

آزاده ای که کنج قناعت گرفته است
شیرازه حضور جهان بوریای اوست

آن مطربی که پرده ما را دریده است
رقص فلک ز زمزمه جانفزای اوست

در دام می کشد دل صحرایی مرا
این مردمی که با نگه آشنای اوست

در چشمه سار تیغ تو تا چند خون خورد؟
مرگی که زندگانی من از برای اوست

بیدرد نیستم که شکایت کنم ز جور
هر شکوه ای که هست مرا از وفای اوست

چون در رکاب برق سواران سفر کند؟
بیچاره ای که شیشه دل زیر پای اوست

مسند به روی دست سلیمان فکنده است
تا مور پا شکسته ما در هوای اوست

فردوس را ز داغ تغافل کند کباب
کبری که در دماغ من از کبریای اوست

زنجیر پاره کردن سوداییان عشق
موقوف باز کردن بند قبای اوست

صائب کسی که خرمن من سوخته است ازو
ابر بهار، سایه دست سخای اوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.