هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، طبیعت و فلسفه میپردازد. شاعر از عناصری مانند شراب، خورشید، ماه، گرد و غبار، زنجیر و خال برای بیان احساسات عمیق و پیچیده استفاده میکند. شعر به شکستها، ناامیدیها و همچنین زیباییهای زندگی اشاره دارد و در نهایت، بر قدرت عشق و رهایی از قید و بندها تأکید میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۹۵۳
جام شراب مرهم دلهای خسته است
خورشید مومیایی ماه شکسته است
از صد هزار خانه خراب است یادگار
گردی که در عذار تو از خط نشسته است
غافل مشو ز پاس دل ما که بارها
زنجیر زلف را به تپیدن گسسته است
ابروی دلفریب تو عیار پیشه ای است
کز چین کمر به بردن دل تنگ بسته است
بر چهره تو خال زمین گیر شاهدست
کز آتش تو هیچ سپندی نجسته است
مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی
زیر سیاه خیمه لیلی نشسته است
زنهار اعتماد مکن بر حجاب حسن
کز شرم، باز دیده خود را نبسته است
از ناتوان عشق مدد جو، که می کند
کار دم مسیح نسیمی که خسته است
شبنم به شخ عرق شرم یار نیست
بر روی آفتاب قیامت نشسته است
معلوم می شود ز کمر بستگان اوست
هر غنچه ای که طرف کله بر شکسته است
شیرین تر از غبار شکر می رود به باد
هر چند بال طوطی ما زنگ بسته است
زنجیر آهنین چه کند با جنون ما؟
مجنون ما ز کشمکش فکر رسته است
دارد هزار چرخ و فلک را به یاد عشق
این سیل صد هزار چنین پل شکسته است
تمهید در خرابی صائب ضرور نیست
تا دست می زنی به زمین نقش بسته است
خورشید مومیایی ماه شکسته است
از صد هزار خانه خراب است یادگار
گردی که در عذار تو از خط نشسته است
غافل مشو ز پاس دل ما که بارها
زنجیر زلف را به تپیدن گسسته است
ابروی دلفریب تو عیار پیشه ای است
کز چین کمر به بردن دل تنگ بسته است
بر چهره تو خال زمین گیر شاهدست
کز آتش تو هیچ سپندی نجسته است
مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی
زیر سیاه خیمه لیلی نشسته است
زنهار اعتماد مکن بر حجاب حسن
کز شرم، باز دیده خود را نبسته است
از ناتوان عشق مدد جو، که می کند
کار دم مسیح نسیمی که خسته است
شبنم به شخ عرق شرم یار نیست
بر روی آفتاب قیامت نشسته است
معلوم می شود ز کمر بستگان اوست
هر غنچه ای که طرف کله بر شکسته است
شیرین تر از غبار شکر می رود به باد
هر چند بال طوطی ما زنگ بسته است
زنجیر آهنین چه کند با جنون ما؟
مجنون ما ز کشمکش فکر رسته است
دارد هزار چرخ و فلک را به یاد عشق
این سیل صد هزار چنین پل شکسته است
تمهید در خرابی صائب ضرور نیست
تا دست می زنی به زمین نقش بسته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.