۸۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶۲

بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است
بر زخم های تازه کی از بو گذشته است؟

امروز هیچ فاخته کوکو نمی زند
گویا به باغ آن قد دلجو گذشته است

اوقات من به اشک ندامت شده است صرف
چون سرو، عمر من به لب جو گذشته است

صد پرده شوختر بود از چشم خال تو
این نافه در دویدن از آهو گذشته است

ظلمی که بر تو رفت ز کوتاه دیدگان
بر ماه مصر کی ز ترازو گذشته است؟

از سردی زمانه نهال امید ما
مانند نخل موم ز نیرو گذشته است

از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است

صائب گذشته است ز افلاک آه من
هر گاه در دل آن قد دلجو گذشته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.