۱۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۷۶

از خاکمال دام، پرم توتیا شده است
از مالش استخوان تنم رونما شده است

حال شکاف سینه و پیکان او مپرس
یک مشت استخوان، قفس صد هما شده است

داند چه قسم دولتی از دست داده ام
از دست هر که دامن پر گل رها شده است

یک آه دردناک به از طاعت دو کون
این شکر چون کنم که نمازم قضا شده است؟

صائب سفینه ای که زمامش به دست توست
هر تخته، لوح مشهد صد ناخدا شده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.