۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۳۰

چشمم به دستگیری لطف جیب نیست
نبضم رهین منت دست طبیب نیست

(در بحر فکر از سر اخلاص می روم
باشد یتیم اگر گهر من غریب نیست)

(مقراض می کنیم به یک حرف زلف بحث
رعناست سرو اگر چه، ولی جامه زیب نیست)

(در شمع بین که چون سرش افتاد زیر پا
یک پله فراز جهان بی نشیب نیست)

(صد بوسه از لب تو لب جام می گرفت
یک بوسه قسمت لب این بی نصیب نیست)

(دست و بغل به خرمن گل رفته ایم ما
چون خرمن سرین تو آغوش زیب نیست)

دل می برد ز کف در و دیوار خانه ات
گلمیخ آستان تو بی عندلیب نیست

(صائب نمی زند نمکی بر جراحتم
حسنی که همچو دانه آدم فریب نیست)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.